سلام علیکم
دوستان امروز یک غزل و دو دوبیتی گذاشته ام که از همه شما تقاضا دارم آن را مورد نقد قرار دهید و بدون تعارف مرا در این راه یاری نمایید :
رسیده است غروب و نیامدت خبری گذشته آدینه دیگر و تو در سفری
هزار دیده در فراق ماه تو حیران دوای وصل تو تنها کند بر او اثری
چه نهرها که به یادت شده به دیده روان چه داغ ها که ز هجرت زده به جان شرری
نهال تشنه جانم هوای تو دارد بیا که با عطای خود دهیم بال و پری
بیا که بانگ اذانت سرود عشق خداست که جان تازه دهد بر سپیده سحری
بیا که رو به زوالست بی تو هر دو سرا ز برق دیده برآسای شق القمری
سعید شهبازی ۳/۳/۸۷
********
و اما ۲ دوبیتی :
اگر ترکم کند دنیا غمی نیست چرا که در میانش همدمی نیست
منم آتش گرفته از فراقت مرا جز دوری تو ماتمی نیست
شهبازی ۲۷/۹/۸۶
********
خدایا سر به دامانت گذارم وگر خواهی توام سر می سپارم
مرا جز درگهت حلقه نبینند به عشقت تا دمی که جان سپارم
شهبازی ۲۳/۳/۸۷
التماس دعا